آیه 148 سوره صافات
<<147 | آیه 148 سوره صافات | 149>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و آن قوم چون ایمان آوردند ما هم تا هنگامی معیّن (مدت عمر آن قوم، از نعمت خود) بهرهمندشان گردانیدیم.
پس ایمان آوردند در نتیجه آنان را تا پایان عمرشان [از نعمت ها و مواهب خود] بهره مند کردیم.
پس ايمان آوردند و تا چندى برخوردارشان كرديم.
آنها ايمان آوردند و تا زنده بودند، برخورداريشان داديم.
آنها ایمان آوردند، از این رو تا مدّت معلومی آنان را از مواهب زندگی بهرهمند ساختیم!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«فَمَتَّعْنَاهُمْ إِلی حِینٍ»:مدّت معیّن. یعنی فرا رسیدن اجل آنان و زمان مقدّر ایشان در حیات دنیوی.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَنَبَذْناهُ بِالْعَراءِ وَ هُوَ سَقِيمٌ «145» وَ أَنْبَتْنا عَلَيْهِ شَجَرَةً مِنْ يَقْطِينٍ «146» وَ أَرْسَلْناهُ إِلى مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ يَزِيدُونَ «147»
پس او را در حالى كه بيمار بود به زمين خشكى افكنديم. و بر او بتهاى از كدو رويانديم. و او را (پس از بهبودى) به سوى يكصد هزار نفر بلكه يا بيشتر فرستاديم.
فَآمَنُوا فَمَتَّعْناهُمْ إِلى حِينٍ «148»
پس ايمان آوردند و تا مدّتى آنان را كامياب و بهرهمند كرديم.
نکته ها
«نبذ» به معناى پرتاب و افكندن و «عراء» به معناى سرزمين بى گياه است.
كلمهى «شجر» هم به درخت گفته مىشود و هم به بوته. «يَقْطِينٍ» به معناى كدو است كه برگ آن مايهى درمان كوفتگى و حشره زدايى است.
عدد در قرآن، گاهى مورد توجّه خاص است، نظير آيهى «وَ لَيالٍ عَشْرٍ» «2» كه مراد ده شب است نه كمتر و نه بيشتر.
«1». انبياء، 87.
«2». فجر، 2.
جلد 8 - صفحه 63
گاهى مراد از عدد، كثرت است. نظير آيهى: «لَوْ يُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ» «1» بعضى يهوديان علاقه دارند هزار سال عمر كنند كه مراد از هزار، كثرت است.
گاهى نيز عدد در قرآن به صورت تقريبى به كار رفته است، نظير آيهى مورد بحث كه مىفرمايد: قوم يونس صد هزار يا بيشتر بودند. «مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ يَزِيدُونَ»
در حديثى از امام باقر عليه السلام مىخوانيم كه حضرت يونس چند روزى در شكم ماهى محبوس بود، موهاى او ريخته و پوست بدنش نازك شده بود. بعد از خروج از شكم ماهى، بتهى كدو را مىمكيد و از سايه آن استفاده مىكرد. «2»
خداوند چهار پيامبر را حفظ كرد: موسى و يوسف را كنار آب، نوح را روى آب و يونس را زير آب. «فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ ... فَنَبَذْناهُ»
پیام ها
1- ملامت، نبايد مانع محبت باشد. يونس ملامت و تنبيه شد، ولى باز هم مورد عنايات ويژه خداوند قرار گرفت. وَ هُوَ مُلِيمٌ، أَنْبَتْنا، أَرْسَلْناهُ ...
2- از داروهاى گياهى غافل نشويم. «شَجَرَةً مِنْ يَقْطِينٍ»
3- روياندن كدو در زمين خالى از گياه «العراء» از نشانههاى قدرت و امداد الهى است. أَنْبَتْنا ... شَجَرَةً مِنْ يَقْطِينٍ
4- در مديريّت، به جاى دفع نيروها آنها را بازسازى كنيم و دوباره به كار گيريم. «وَ أَرْسَلْناهُ إِلى مِائَةِ أَلْفٍ»
5- محدودهى بعثت انبيا به انتخاب و فرمان خداست. (بعضى بر همهى مردم مبعوث مىشوند و بعضى بر يك منطقه خاص). «وَ أَرْسَلْناهُ إِلى مِائَةِ أَلْفٍ»
6- دعا و تسبيح يونس عليه السلام سبب برخوردارى از لطف و امداد خداوند شد. مِنَ الْمُسَبِّحِينَ ... أَنْبَتْنا عَلَيْهِ ...
7- فرار، دليل برنگشتن نمىشود. يونس فرار كرده بود امّا به همان قوم خود
«1». بقره، 96.
«2». تفاسير قمى و نورالثقلين.
جلد 8 - صفحه 64
بازگشت و رسالت خود را ارائه داد. (آرى گاهى انسان قهر مىكند، استعفا مىدهد يا همسرش را طلاق مىدهد ولى همين كه ديد مصلحت در برگشتن است بايد برگردد.) أَبَقَ إِلَى الْفُلْكِ ... أَرْسَلْناهُ إِلى مِائَةِ أَلْفٍ
8- توبه از گذشته زمينهى كاميابى در آينده است. قوم يونس توبه كردند و خداوند قهر خود را باز گرفت و آنان را كامياب ساخت. «فَآمَنُوا فَمَتَّعْناهُمْ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَآمَنُوا فَمَتَّعْناهُمْ إِلى حِينٍ (148)
چون خبر به اهل نينوا رسيد كه حضرت يونس آمد، شاه با تمام به استقبال بيرون آمدند:
فَآمَنُوا: پس ايمان آوردند يا تجديد نمودند ايمان را، فَمَتَّعْناهُمْ إِلى حِينٍ:
پس بهرهور ساختيم ايشان را از منافع و لذايذ و اعمار و اموال تا هنگام انقضاى آجال.
تتمه:
در ذيل حديثى حضرت صادق عليه السلام فرمايد: چون ماهى رسيد به دريائى كه قارون در آن بود، قارون صدائى شنيد كه پيشتر نشنيده بود، پس گفت به آن ملكى كه موكل او بود: اين چه صدا باشد؟ ملك گفت: صداى تسبيح حضرت يونس عليه السلام است در شكم ماهى. گفت: آيا اذن دهى با او تكلم كنم؟ گفت: آرى. پرسيد: اى يونس، هارون چه شد؟ گفت: فوت نمود، قارون گريست، پرسيد: موسى چه شد؟ گفت: فوت شد، قارون گريست؛ خطاب شد از حق تعالى به آن ملك تخفيف ده عذاب را بر قارون براى رقّت او بر خويشان خود. «1»
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ إِنَّ لُوطاً لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ (133) إِذْ نَجَّيْناهُ وَ أَهْلَهُ أَجْمَعِينَ (134) إِلاَّ عَجُوزاً فِي الْغابِرِينَ (135) ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِينَ (136) وَ إِنَّكُمْ لَتَمُرُّونَ عَلَيْهِمْ مُصْبِحِينَ (137)
وَ بِاللَّيْلِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ (138) وَ إِنَّ يُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ (139) إِذْ أَبَقَ إِلَى الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ (140) فَساهَمَ فَكانَ مِنَ الْمُدْحَضِينَ (141) فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَ هُوَ مُلِيمٌ (142)
فَلَوْ لا أَنَّهُ كانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ (143) لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ (144) فَنَبَذْناهُ بِالْعَراءِ وَ هُوَ سَقِيمٌ (145) وَ أَنْبَتْنا عَلَيْهِ شَجَرَةً مِنْ يَقْطِينٍ (146) وَ أَرْسَلْناهُ إِلى مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ يَزِيدُونَ (147)
فَآمَنُوا فَمَتَّعْناهُمْ إِلى حِينٍ (148)
ترجمه
و همانا لوط از پيمبران است
هنگاميكه نجات داديم او و اهلش را همگى
مگر پيرزنى را در بازماندگان
پس هلاك كرديم ديگران را
و همانا شما ميگذريد بر آنها با آنكه هستيد صبحكنندگان
و بشب آيا پس در نمىيابيد بعقل
و همانا يونس از پيمبرانست
هنگاميكه گريخت بسوى كشتى مملوّ
پس قرعه زد پس شد
جلد 4 صفحه 448
از قرعه بنام افتادگان
پس فرو بردش ماهى و او بود ملامت كننده خود
پس اگر نه اينكه او بود از تسبيح كنندگان
هر آينه ميماند در شكمش تا روزى كه برانگيخته ميشوند
پس انداختيم او را بزمينى بىگياه با آنكه او بيمار بود
و رويانديم بر سر او درختى از كدو
و فرستاديم او را بسوى صد هزار نفر يا زياده مىبودند
پس ايمان آوردند پس بهرهمند نموديم ايشانرا تا زمان مرگ.
تفسير
خداوند متعال متذكر شده قصّه حضرت لوط و نجات او و خانوادهاش جز زن پيرش را كه باقى ماند در عذاب و هلاك شد با ساير اهل سدوم بنحو اجمال چون تفصيل آن در سور سابقه ذكر شده و گوشزد فرموده اهل مكّه را كه در مسافرت بشام همه ساله بر آنديار عبور مينمايند صبح و شام و مىبينند آثار باقيه آنشهر ويران را و تعقّل نميكنند تا متنبّه شوند كه در اثر معصيت خدا باين بلا گرفتار شدند و از روايتى كه در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده استفاده ميشود كه مراد مرور بر احوال آنها است در قرآن چون قرائت نمايند آنرا صبح و شام و در هر حال تعجّب از عدم تعقل و عبرت آنها است از آنچه مىبينند و مىشنوند و فرموده كه حضرت يونس بن متّى كه شرح حال او در سوره خودش گذشت از پيغمبران مرسل بود و از قوم خودش مانند غلامى كه از مولاى خود بگريزد بدون اذن خدا گريخت و رفت بجانب كشتى مملوّ از متاع و مسافر و نشست در آن تا وسط دريا كه كشتى از رفتار بازماند و كشتيبانان گفتند هر وقت بندهاى از مولاى خود گريخته باشد اين پيشآمد براى كشتى ما روى ميدهد و بنا شد قرعه بكشند بنام هر كس بيايد او را در دريا بيندازند تا سايرين از خطر مرگ ايمن شوند و حضرت يونس داخل شد در كسانيكه قرعه بنام آنها كشيده ميشد و بنام او درآمد و چون آثار صلاح و تقوى از سيماى او ظاهر بود قرعه را تكرار نمودند تا سه مرتبه و در هر سه بار نام او بيرون آمد و حضرت متوجه بلب كشتى شد ديد ماهى بزرگى سر از آب بيرون آورده و دهانش را گشوده خود را بدهان او انداخت چنانچه در فقيه از امام باقر عليه السّلام نقل نموده پس آن ماهى او را مانند لقمهاى فرو برد و بلع كرد و او مورد ملامت مردم گرديد يا خود را ملامت نمود بر ترك اولائى كه از او صادر شد كه بىدستور الهى از ميان قوم خود بيرون رفته بود و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه چون كشتى
جلد 4 صفحه 449
بوسط دريا رسيد خدا ماهى بزرگيرا فرستاد جلو كشتى را گرفت يونس باو نظر نمود از آن ترسيد خود را بآخر كشتى برد ماهى هم متوجه بجانب او گرديد و دور زد و دهانش را بروى او باز كرد و اهل كشتى گفتند در ميان ما گنهكارى است پس قرعه كشيدند و بنام يونس درآمد و او را در دريا انداختند و ماهى او را بلع نمود و در آب روان گرديد و نقل نمودهاند كه خداوند بماهى وحى فرمود كه من شكم تو را زندان او قرار دادم نه او را خوراك تو بايد او را محفوظ بدارى يعنى قوّه هضم را از اندرون او سلب فرمود بقدرى كه آنحضرت در شكم ماهى سالم ماند تا سه روز كه در آن مدت مشغول بذكر خدا بود بنحويكه در سوره انبياء گذشت و اگر نبود اشتغال او بذكر و تسبيح خدا درنگ مينمود در شكم ماهى تا روز قيامت و بعد از سه روز خداوند بآنماهى امر فرمود كه او را بزمين بيگياهى بيندازد و انداخت و خداوند بر سر او سايبانى از درخت كدوئى رويانيد براى آنكه پوستش رقيق و بدنش ضعيف و مريض شده بود و چون قوى و سالم گرديد آندرخت خشك شد و او بزحمت افتاد و متأثر و ملول گرديد و بخدا از خشك شدن آندرخت شكايت نمود و خداوند جواب فرمود تو از خشك شدن درختى كه نكاشتى و آب ندادى و ديگر احتياج بآن ندارى چون خوب شدى غمگين ميشوى و محزون نميشوى براى اهل نينوا كه بيش از يكصد هزار نفرند و ميخواهى عذاب بر آنها نازل شود آنها ايمان آوردند و پرهيزكار شدند پس بر گرد بسوى ايشان و آنحضرت مراجعت فرمود و اهل نينوا بعد از معرفت بحال او مقدمش را گرامى داشتند و ايمان آوردند بخوبى و بخوشى زيستند تا باجل خود از دنيا رفتند چنانچه اين معانى از روايت قمّى ره از امام باقر عليه السّلام استفاده ميشود و يقطين در لغت اشجار بىساق كم دوام را گويند مانند كدو كه اينجا اراده شده است و كلمه او در او يزيدون محتمل است بمعناى واو باشد چنانچه در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه و يزيدون قرائت فرموده است و در بعضى از روايات تصريح بزياده سى هزار شده و محتمل است بمعناى بل باشد و محتمل است براى ابهام باشد يعنى لازم نيست دانسته شود عدد آنها تحقيقا همينقدر كه بدانند زياد بودند كافى است و محتمل است براى تخيير باشد يعنى كسيكه آنها را از دور ميديد ميتوانست بصد هزار يا بيشتر تخمين بزند يا
جلد 4 صفحه 450
اگر اطفال را حساب نكنند چون پيغمبر بر آنها مبعوث نميشود صد هزار بودند و الّا بيشتر چون آنها هم به تبع بزرگترهاشان از اهل ايمان حساب ميشوند و در هر حال عدد آنها در علم الهى معيّن بود و ترديدى در آن مقام نبوده و نيست و اللّه تعالى اعلم بمراده.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَآمَنُوا فَمَتَّعناهُم إِلي حِينٍ (148)
پس تمام اينها ايمان آوردند و متقي شدند و بوظائف ديني و عبادتي خود عمل كردند پس ما هم آنها را متمتع نموديم و متنعم بنعم الهي تا زمان بلوغ اجل آنها.
(تنبيهان) «1» مفسرين در مدت مكث يونس در بطن ماهي اختلاف كردند بعضي گفتند هفت روز بعضي بيست روز بعضي چهل روز و تمام اينها بيمدرك است و در خبر از حضرت باقر (ع) است فرمود سه روز «2» در كلمه أَو يَزِيدُونَ هم اختلاف كردند هم در كلمه او و هم در مقدار زياده اما كلمه او بعضي گفتند ابهام بر مخاطبين است بعضي گفتند تخيير است بعضي گفتند بمعناي بل است و در خبر است بمعني واو است و اينکه دو معني اخير منطبق ميشود بر آنچه گفتيم بلكه كلمه يزيدون فعل مضارع دلالت دارد که بعدا زياد شدند.
و اما مقدار زياده بعضي گفتند بيست هزار بعضي گفتند هفتاد هزار لكن در حديث داريم فرمودند سي هزار چنانچه قبلا اشاره شد و همين چون مدرك خبري دارد معتبر است.
برگزیده تفسیر نمونه
]
اشاره
(آیه 148)- «آنها ایمان آوردند، از این رو تا مدت معلومی آنان را از مواهب زندگی بهرهمند ساختیم» (فَآمَنُوا فَمَتَّعْناهُمْ إِلی حِینٍ).
البته ایمان اجمالی و توبه آنها قبلا بود، ولی ایمان آنها بطور تفصیل به خدا و پیامبرش یونس و تعلیمات و دستورات او هنگامی صورت گرفت که «یونس» به میان آنها بازگشت.
درسهای بزرگ:
میدانیم طرح این سرگذشتها در قرآن مجید همه برای هدفهای تربیتی است چرا که قرآن کتاب داستان نیست کتاب انسانسازی و تربیت است.
از این سرگذشت عجیب پندهای بزرگی میتوان گرفت:
الف) این ماجرا نشان میدهد که چگونه یک قوم گنهکار و مستحق عذاب میتوانند در آخرین لحظات مسیر تاریخ خود را عوض کنند، و به آغوش پر مهر و رحمت الهی بازگردند و نجات یابند.
ب) این ماجرا نشان میدهد که ایمان به خدا و توبه از گناه علاوه بر آثار و برکات معنوی مواهب ظاهری دنیا را نیز متوجه انسان میسازد، عمران و آبادی میآفریند، و مایه طول عمر و بهرهگیری از مواهب حیات میشود.
ج) قدرت خداوند آنقدر وسیع و گسترده است که چیزی در برابر آن مشکل نیست، تا آن حد که میتواند انسانی را در دهان و شکم جانور عظیم و وحشتناکی سالم نگهدارد، و سالم بیرون فرستد.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم